نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت
نخستین سلامی که در جان ما شعله افروختنخستین کلامی که دل های ما را
به بوی خوش اشنایی سپرد و به میهمانی عشق بردپر از مهر بودی
پر از نور بودم
همه شوق بودم
همه شور بودی
چه خوش لحظه هایی که دزدانه از هم نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم
چه خوش لحظه هایی که "می خواهمت" را به شرم و خموشی
گفتیم و نگفتیم...
پس چی همین نگاه اوله که آدم رو بد بخت میکنه